کد مطلب:1341
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:18
علت واقعي وجود و دوام طبقه روحانيت در جوامع چيست؟
علّت حقيقي وجود طبقة روحانيّت، همان علّت ضرورت مذهب براي حيات انسانها است كه عبارتست از پاسخ عقيدتي و عملي به چهار سؤال اصلي بشري. اين چهار سؤال عبارتند از:
1ـ من كيستم؟
2ـ از كجا آمده؟
3ـ براي چه آمدهام؟
4ـ به كجا ميروم؟
و ما ميدانيم كه هيچ متفكّر و هيچ مكتبي به غير از مذهب تاكنون نتوانسته است پاسخ اين سؤالات را بدون سفسطهبازي و مغلطهكاري به افكار بشري عرضه نمايد. البتّه ميتوان مغزهاي بشري را به طوري توجيه كرد كه اصلاً پيرامون اين سؤالات نگردد، چنانكه در سالهاي گذشته با آقاي پروفسور ماخ از نژاد چكسلواكي و ساكن آمريكا در بحثي كه داشتيم، همين مسأله مطرح شد، ايشان گفتند: در خيلي از كشورهاي غربي و شرقي و آمريكا، مردم بدون اينكه پاسخي باين سؤالات داشته باشند، زندگي ميكنند. اينجانب گفتم: آري حتّي بدون اينكه بگذارند مغزشان به لزوم اين سؤالات متوجّه شود با كمال رضايت ميتوانند زندگي كنند، ولي شما و ما همه ميدانيم كه شدّت قابليّت انعطاف انسان و انصراف او از واقعيّات به اندازهاي است كه حتّي ميتواند بدون خويشتن هم زندگي كند و امروزه اين شناسنامة بيسابقه «انسان جانداري است از خود بيگانه» را ما از همان سرزمينها ميشنويم. آيا اين يك زندگي معقول است كه بشر حتّي از خويشتن اطّلاعي نداشته باشد؟! ايشان پاسخي باين مسأله ندادند. خلاصه، هيچ پاسخ معقولي براي سؤالات چهارگانه جز بوسيلة مذهب ارائه نشده است و اينكه از مذهب سوء استفاده شده است، همان اندازه ميتواند مذهب را مردود بسازد كه سوء استفاده از علم، هنر، پول، سياست، حقوق و اخلاق و ديگر وسائل ضروري حيات انسانها.
مذهب مسير حيات انسانها را در فرمول
«اِنَّالِلهِ وَاِنَّااِلَيْهِ رَاجِعُونَ»
مشخصّ ميسازد و اين روحانيّت است كه در مرزهاي طبيعت و ماوراي طبيعت رسالت پيامبران را در دو منطقة اعتقادات و عمل و انديشه تفسير و توجيه نموده و مردم را آمادة پيروي از آنان مينمايد. بعضي از نويسندگان ميگويند: بشر امروز بدون مذهب زندگي ميكند و بدون اينكه مبدء و معادي را بپذيرد، با كمال رضايت از زندگي خود حركت ميكند. ميگوئيم: آري، همينطور است، ولي چنانكه در پاسخ مشابه اين سؤال در بالا گفتيم، اكثريّت اسفانگيز بشر از قديمترين تواريخ تا دوران حاضر بدون شناخت خويشتن، از زندگي رضايت داشته است، حتماً ميدانيد كه شمارة بسيار بسيار فراواني از انسانها از زندگي بردگي رضايت داشتهاند، آيا اينگونه رضايتها دليل آن است كه بشري كه رضايت به زندگي بدون مذهب ميدهد، زندگي معقول را پيش گرفته است؟! بلي، از يك جهت ميتوان گفت: بشر هرگز بدون گرايشهاي مذهبي زندگي نميكند، نهايت امر اشكال موضوعات مذهبي متفاوت است. بعنوان مثال: بشر ميتواند قهرمانان ملّي خود را مانند خدايان بپرستد. بشر ميتواند نژادپرستي را تا حدّ خداپرستي ارتقاء بدهد. و همين بشر ميتواند امتيازاتي را كه مانند مقام و قدرت به دست ميآورد بپرستد. او ميتواند مفاهيمي مانند انسان و انسانيّت را به قدري تجريد نموده و به درجهاي از مطلق برساند كه بقول بعضي از متفكّران آن مفاهيم را به درجة خدائي برساند و با اين تجريدها و مطلق سازيها گرايش مذهبي خود را اشباع نمايد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 19
آيةالله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.